زندگی باغچه ای است که از آن باید چید
عشق را
عاطفه را
و به گلدان خویش نهاد.زندگی خواستن است.و گذشتن از پل خاطره هاست.
زندگی یعنی آغاز مداوم و پیامی که شقایق دارد.
ای زندگی من:
دیدنت رویا
ماندنت خاطره
رفتنت فاجعه بود.
چرا نظر نمیدید؟
اگه نمی خواید که نظر بدبد بگید که من ننویسم.
تو گفتی دست کشیدن بر سر شقایق احساس لطیفی میخواهد.
شقایق بر کویر وجودم موج میزیند...
تو گفتی آرام کن قدمهایت را به سوی نیلوفر شبانگاه.
قایقی از جنس شیشه بساز برای این فنونگاه...
تو گفتی به شکار پروانه نروید به روی این گلبرگها...
تو گفتی آزار ندهید گلایل هزار رنگم را.سرنوشت من هم مثل گلایل هزار رنگ است...
تو گفتی اما گفته هایت میدهد بوی سفیدی.
پس به چه درد آید گفته هایت که تنها خیالیست از روشنایی
تو فکر میکنی که اشک های من هزار رنگه؟
به پاکی وجود یک رنگت قسم که اگه برای تو اشک میریزم
فقط به خاطر معصومیت توست
برای شروع باید بگم که هم خوشحالم از اینکه مدرسه ها داره باز میشه
هم اینکه نه...
خودم هم نمیدونم که چه مرگم شده.
فقط میدونم که این روزا پاک قاطی کردم.
یادت باشد که چیزی نگویی که دل کسی برنجد
راهی نروی که بیراهه باشد
چیزی ننویسی که کسی نخواند
و همیشه بدون دل فقط دل ما نیست دیگران هم دل دارند...
زندگی را به همه هدیه بده شاید آنقدر مروت باشد که به
جای زندگی ات شاخه ای گل به تو هدیه دهند.