سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، زندگی و درمان است [امام علی علیه السلام]
اشک های من
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 4300
بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
........... درباره خودم ...........
اشک های من
صدف
من صدف 15 سالمه. دوست داشتم حرفایی که دارم و این تو بگم. دوستون دارم.

........... لوگوی خودم ...........
اشک های من
........ پیوندهای روزانه........
[17]
[6]
[9]
[آرشیو(3)]


............. بایگانی.............
تابستان 1385

..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
............. اشتراک.............
  ........... طراح قالب...........


  • زندگی

  • نویسنده : صدف:: 85/6/27:: 1:13 صبح

    زندگی باغچه ای است که از آن باید چید

    عشق را

    عاطفه را

    و به گلدان خویش نهاد.زندگی خواستن است.و گذشتن از پل خاطره هاست.

    زندگی یعنی آغاز مداوم و پیامی که شقایق دارد.

    ای زندگی من:

    دیدنت رویا

                  ماندنت خاطره

                                        رفتنت فاجعه بود.


    نظرات شما ()

  • چرا

  • نویسنده : صدف:: 85/6/26:: 11:36 عصر

    چرا نظر نمیدید؟

    اگه نمی خواید که نظر بدبد بگید که من ننویسم.


    نظرات شما ()

  • تو گفتی

  • نویسنده : صدف:: 85/6/25:: 5:19 عصر

    تو گفتی دست کشیدن بر سر شقایق احساس لطیفی میخواهد.

    شقایق بر کویر وجودم موج میزیند...

    تو گفتی آرام کن قدمهایت را به سوی نیلوفر شبانگاه.

    قایقی از جنس شیشه بساز برای این فنونگاه...

    تو گفتی به شکار پروانه نروید به روی این گلبرگها...

    تو گفتی آزار ندهید گلایل هزار رنگم را.سرنوشت من هم مثل گلایل هزار رنگ است...

    تو گفتی اما گفته هایت میدهد بوی سفیدی.

    پس به چه درد آید گفته هایت که تنها خیالیست از روشنایی


    نظرات شما ()

  • اشک های من

  • نویسنده : صدف:: 85/6/25:: 5:13 عصر

    تو فکر میکنی که اشک های من هزار رنگه؟

    به پاکی وجود یک رنگت قسم که اگه برای تو اشک میریزم

    فقط به خاطر معصومیت توست


    نظرات شما ()

  • برای شروع...

  • نویسنده : صدف:: 85/6/25:: 5:11 عصر

    برای شروع باید بگم که هم خوشحالم از اینکه مدرسه ها داره باز میشه

    هم اینکه نه...

    خودم هم نمیدونم که چه مرگم شده.

    فقط میدونم که این روزا پاک قاطی کردم.


    نظرات شما ()

  • یادت باشد...

  • نویسنده : صدف:: 85/6/25:: 5:6 عصر

    یادت باشد که چیزی نگویی که دل کسی برنجد

    راهی نروی که بیراهه باشد

    چیزی ننویسی که کسی نخواند

         و همیشه بدون دل فقط دل ما نیست دیگران هم دل دارند...

    زندگی را به همه هدیه بده     شاید آنقدر مروت باشد که به

    جای زندگی ات  شاخه ای گل به تو هدیه دهند.


    نظرات شما ()


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ