سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از بخیل در شگفتم ، به فقرى مى‏شتابد که از آن گریزان است و توانگریى از دستش مى‏رود که آن را خواهان است ، پس در این جهان چون درویشان زید ، و در آن جهان چون توانگران حساب پس دهد ، و از متکبّرى در شگفتم که دیروز نطفه بود و فردا مردار است ، و از کسى در شگفتم که در خدا شک مى‏کند و آفریده‏هاى خدا پیش چشمش آشکار است ، و از کسى در شگفتم که مردن را از یاد برده و مردگان در دیده‏اش پدیدار ، و از کسى در شگفتم که زنده شدن آن جهان را نمى‏پذیرد ، و زنده شدن بار نخستین را مى‏بیند ، و در شگفتم از آن که به آبادانى ناپایدار مى‏پردازد و خانه جاودانه را رها مى‏سازد . [نهج البلاغه]
اشک های من
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 4308
بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 2
........... درباره خودم ...........
اشک های من
صدف
من صدف 15 سالمه. دوست داشتم حرفایی که دارم و این تو بگم. دوستون دارم.

........... لوگوی خودم ...........
اشک های من
........ پیوندهای روزانه........
[17]
[6]
[9]
[آرشیو(3)]


............. بایگانی.............
تابستان 1385

..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
............. اشتراک.............
  ........... طراح قالب...........


  • تو گفتی

  • نویسنده : صدف:: 85/6/25:: 5:19 عصر

    تو گفتی دست کشیدن بر سر شقایق احساس لطیفی میخواهد.

    شقایق بر کویر وجودم موج میزیند...

    تو گفتی آرام کن قدمهایت را به سوی نیلوفر شبانگاه.

    قایقی از جنس شیشه بساز برای این فنونگاه...

    تو گفتی به شکار پروانه نروید به روی این گلبرگها...

    تو گفتی آزار ندهید گلایل هزار رنگم را.سرنوشت من هم مثل گلایل هزار رنگ است...

    تو گفتی اما گفته هایت میدهد بوی سفیدی.

    پس به چه درد آید گفته هایت که تنها خیالیست از روشنایی


    نظرات شما ()


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ